turk donyasi
زبان،تاریخ و فرهنگ مردم ترک
درباره وبلاگ


سلام به وبلاگ من خوش آمدید از اینکه به وبلاگ اینجانب سر میزنید خوشحالم. در ارائه و جمع آوری مطالب این وبلاگ سعی شده است مطالب مفید راجع به زبان ، فرهنگ و تاریخ مردم ترک از اکثر سایتها و وبلاگهای ایرانی و سایر کشورها به خصوص کشورهای ترک زبان دنیا استفاده شده است و در واقع گلچینی از مطالب سایت های مختلف است که در قالب یک وبلاگ جمع شده است. و سعی شده است با ارائه مطالب آموزش و همچنین لینک های مفید به یادگیران زبان ترکی کمکی کوچک کرده باشیم .خواهشمند است ما را از نظرات سازنده تان بی نصیب نفرمایید. ترکون دیلی تک سوگیلی ایستکلی دیل اولماز آیری دیله قاتسون بو اصیل دیل اصیل اولماز
نويسندگان

گوشه اي از برتري هاي زبان توركي :
(تورك ديلينين اوستونليكله ري:)

فعل واجب الاداء درزبان توركي:1 -
فعل واجب الاداء در فارسي و عربي وجود ندارد و بايد حتما از كلماتي همچون " بايد " و " المفروض " و مانند آن استفاده كرد. به اين فعل در توركي " گركليليك كيپي " گفته مي شود:
يتيشمليييك: بايد خودمان را برسانيم.
يئمه ليسن: بايد بخوري

2 - فعل شرط درزبان تركي
فعل شرط در فارسي و حتي در عربي وجود ندارد. برعكس فعلهاي شرط توركي كه از كاربردي ترين افعال است و ترك زبان را از استخدام حروف شرط بي نياز مي كند:
گلسه: اگر بيايد
ده سه: اگر بگويد
ايچسه: اگر بنوشد

3 - فعل تمني در زبان توركي
فعل تمني ( اي كاش ...) در فارسي و حتي در عربي وجود ندارد. به اين فعل در توركي " ديلك" ويا "ايستك كيپي " گفته مي شود:

اولايدي: اي كاش مي بود
قيزيل گول اولمايايدي: اي كاش گل سرخ نبود
سولمايايدي: اي كاش زرد نمي شد

قدرت مشتق سازي از كلمه در زبان توركي:4 -
قدرت مشتق سازي ازخود كلمه در عربي و توركي بي نظير است درحاليكه در زبان فارسي بسيار كم و ضعيف ديده مي شود:

ايتي: تيز
ايتيلتمك: تيز كردن
ايتيله شمك: تيز شدن
-----------
دؤز: درست
دؤزه لمك: درست شدن
دؤزه لتمك: درست كردن
دؤزمك: به نظم درآوردن
دؤزولمك: به نظم كشيده شدن
-----------
ساري: زرد
سارالماق: به رنگ زرد درآمدن
سارالتماق: به رنگ زرد درآوردن
-----------
به زك: زينت
به زه مك: زينت كردن
به زنمك: مزين شدن

5 - مشتق سازي تبديل:ديگر شدن چيزي به چيز
مشتق سازي تبديل شدن چيزي به چيز ديگر، مثل تبديل شدن قلب انسان به سنگ در توركي، ازديگر مزاياي اين زبان درمشتق سازي است
داش: سنگ---» داشلاشماق: تبديل به سنگ شدن.
كؤمور: زغال---» كؤمورلشمك: تبديل به زغال شدن ( اين با زغال شدن و يا سنگ شدن فرق دارد. به اين حالت در عربي استحاله مي گويند. و معادل تركي آن: " داش اولدو" مي باشد.(

ساختن فعل از ريشه اسم در زبان توركي :6 -
ساختن فعل از ريشه اسم، همچون عربي اوج قدرت و شاهكار ادبي توركي به حساب مي آيد:
يومورتا: تخم مرغ---» يومورتلاماق: تخم گذاشتن.
گؤنش: آفتاب---» گؤنش لنمك: حمام آفتاب گرفتن.
داش: سنگ---» داش لاماق: سنگ پرتاب كردن.
ال: دست---» اللمك: با دست ور رفتن، دست كاري كردن.
آياق: پا---» آياقلاماق: پايمال كردن---» آياق لانماق: به پا خواستن، قيام كردن
7-فعل دو طرفه در زبان توركي :
در توركي فعلي وجود داردبنام فعل دو طرفه، يعني گوينده و فاعل فعل در آنِ واحد، مفعول آن فعل هم محسوب مي شود. به اين فعل در توركي " دؤنوشلو " فعل مي گويند. مثل مزيَّن شدن در فارسي كه اصل آن از كلمه زُيّن در عربي گرفته شده است كه معناي آن زينت شدن يك وسيله ديگري است. درحاليكه معناي كلمه " به زنمك" در توركي زينت شدن به وسيله خود شخص است. الآن بعضي نمونه ها از اين فعل بي معادل در فارسي:
اؤرتونمك: خود را پوشانيدن
يووونماق: خود را شستشو دادن
قوُ جونماق: از درد به خود پيچپدن
8-فعل متعدي در زبان توركي:
متعدي كردن فعل در بسياري ازافعال فارسي غير ممكن است و بايد از راههاي ديگري استفاده كرد. ولي در توركي همه افعال لازم را مي توان از همان ريشه متعدي كرد:
كسمك ---» كستيرمك: بُريدن ---» بُراندن ( يعني كس ديگري را به بريدن وادار كردن)

آلماق---» آلديرماق: خريدن---» خَراندن! ( يعني كس ديگري را به خريدن وادار كردن)
ساتماق---» ساتتيرماق: فروختن---» فروختاندن! ( يعني كس ديگري را به فروختن وادار كردن)
يريمك---» يريتمك: راهاندن رفتن---» رفتاندن! ( يعني كس ديگري را به راه رفتن وادار كردن)

9-فعل امر در زبان توركي :
فعل امر درفارسي تابع قاعده خاصي نيست و از ريشه فعل درست نمي شود. به نظر زبان شناسان بي قاعده بودن هر زبان نشانه ضعف و سستي آن زبان است. نمونه ها :
پختن---» پز! (خ---» ز تبديل شده است)
رفتن---» رو! (ف---» و تبديل شده است)
كردن---» كن! (د---» ن تبديل شده است)
ديدن---» ببين! ( كه اصلا از مصدر ديدن فعل امر ندارد.)
10-ظرافت هاي افعال توركي:
بسياري از ظرافت ها و فرق هاي ظريف در افعال توركي وجود دارد كه آنها را با زبان فارسي نمي توان بيان كرد. مثلا " قوُوماق " و " قوُوالاماق " هر دو در فارسي به معناي طرد كردن و دور كردن است. درحاليكه بين آنها فرق جزيي وجود دارد كه توركها در استعمال آن را لحاظ مي كنند
نكته مهم: تمامي قواعد و مثالهاي ذكر شده در حال حاضر در توركي استعمال مي شود. و اگر بعضي از آنها در ايران به فراموشي سپرده شده و جاي آنرا كلمات فارسي گرفته است، اين نتيجه استعمار فرهنگي ديگر زبان هاست. چرا كه در ايران فرهنگستان و نظام خاصي براي يادگيري قواعد دستوري زبان اصلي ايرانيان (توركي) وجود ندارد. پس توركي به نفسه اشكالي ندارد و اشكال در مسلماني ماست كه مجال ذكر آنها نيست.
اشاره : درمطالب فوق نمونه هايي از برتري ادبي زبان توركي را با استفاده از " محاكمة اللغتين"حكيم و اديب تورك عليشير نوايي آورديم دراين پست نمونه هاي ديگري از برتريهاي زبان توركي را آورده ايم اميد كه مفيد و مورد استفاده قرارگيرد. مجددا ياد آوري مي شود كه هر شخصي حق سخن گفتن و تعليم و تعلم بزبان مادري خويش را دارد و گرفتن اين حق از وي و نابود سازي زبان وي، در حقيقت ظلمي فرهنگي و تاريخي به كل بشر است! ، متذكر شدن و حقيقت قدرت زبانيِ زبان توركي، وسيله اي براي برتري جويي نمي باشد. بلكه صرفاً براي اطلاع رساني و طلب حق مسلم است و عمل به شفارش پيامبر(ص) ااكرم :
اوجا ساوچي و يالواجيميز بؤيله بويورموش (پيامبر اكرم چنين فرمود) :
" تؤرك ديليني اؤيره نين، چونكو اونلارين حاكميتي چوخ اوزون سؤره جكدير."10 -
(زبان توركي را ياد بگيريد، چراكه حكومت آنها بسيار طولاني خواهد بود. (نقل از ديوان لغات الترك محمود كاشغري)
اسم آلت در زبان توركي:11 -
اسم آلت اصلا در فارسي معنا و مفهومي ندارد. اما در عربي و توركي از قاعده خاصي تبعيت مي كند:
بورماق: پيچاندن---» بورقو: پيچ
چالماق: نواختن---» چالقي: آلت نواختن مثل ساز و غيره
سيلمك: پاك كردن---» سيلگي: پاك كن
سَرمك: پهن كردن---» سَرگي: فرش و يا هر چيز ديگري كه بر زمين پهن شود.
گل- گيد: رفت و آمد---» گلن - گيدن ( در اسلحه. اين كلمه معادل فارسي ندارد)
قاپاماق: درپوش گذاشتن---» قالپاق (در ماشين كه به همين شكل در فارسي استعمال ميشود)
ياتماق: خوابيدن---» ياتاغان (در ماشين كه به همين شكل در فارسي استعمال ميشود)
12-اسم زمان و اسم مكان در زبان توركي:
اسم زمان و اسم مكان را در فارسي اصلا نبايد حرفش را زد. فقط در بعضي مواقع با اضافه كردن پسوند "گاه" مي توان اسم مكان و يا زمان ساخت كه آن هم از خود كلمه مشتق نمي شود:
ياتماق: خوابيدن---» ياتاق: محل خواب و يا رختخواب
بارينماق: پناه گرفتن---» باريناق: پناهگاه
قونماق: نزول كردن به مكاني---» قوناق: منزل، كاروانسرا، مهمان
دورماق: ايستادن---» دوراق: محل وقوف، ايست گاه.
قوروماق: محافظت كردن---» قوُروق: منطقه محافظت شده يا قورق كه در فارسي هم استعمال مي شود
13-اسم مصدر در زبان توركي:
اسم مصدر در توركي دقيقا از ريشه كلمه ساخته مي شود. ولي در فارسي يا از ريشه ديگري ساخته مي شود و يا اصلا ساخته نمي شود. به نمونه هاي زير نگاه كنيد:
قاچيرماق: ربودن---» قاچاق: در فارسي هم مجبورا لفظ تركي آن استعمال مي شود.
چاليشماق: باهم كاركردن، درگير مسأله اي بودن---» چاليش و..
چليشكي: چالِش ( در فارسي مجبورا توركي آن را بكار مي برند)ياساماق: قانون گذاري---» ياساق: غير قانوني (در فارسي مجبورا عربي آن را بكار گرفته اند)
14- تقويت رنگها در زبان توركي:
براي تقويت رنگها در فارسي فقط مي توان از پيشوند " بسيار " و مانند آن استفاده كرد. لكن در توركي هر رنگي صفت خاصي دارد كه در نوع خود بي نظير است:
قاپ قارا: بسيار سياه
آپ آغ: بسيار سفيد، سفيد خالص
يام ياشيل: سبز سبز
ساپ ساري: زردِ زرد
ملاحظه مي كنيد كه در فارسي احيانا با تكرار اسم، رنگ اين كار صورت مي پذيرد كه قابل مقايسه با زبان توركي نيست
مصغر كردن در زبان توركي:15 -
براي مصغر كردن در فارسي مجبورا بايد كلمه كوچك يا پسوند "چه‎"‎ و حرف كاف ( در مواردي كمياب و غير قابل استعمال‎ (‎ را به كلمه مورد نظر اضافه كرد، مثلا بخاري كوچك، جمله كوچك و يا كوتاه، مردكوچك ( البته مردك كه در فارسي بصورت مصغر بكار مي رود صرفا براي توهين و حقارت بكار مي رود و معناي مطلوب را نمي رساند و پسوند "چه‎"‎ هم استعمال هاي نادري دارد‏) اما نمونه هاي تصغير در تركي:
قالاچيق: قلعه كوچك
تپه جيك: تپّه كوچك
دره جيك: درّه كوچك
محمود جوق: محمود كوچك
16- صيغه ترحم در زبان توركي:
صيغه ترحم در فارسي وجود ندارد و در عربي به اشكال مختلف مي توان آنرا بيان كرد. اما در توركي بسيار ساده و قاعده مند است:
قيزجاغيز: دخترك بيچاره
قادين جاغيز: زن بينوا
17- صفت تقويه در زبان توركي:صفت تقويه در فارسي وجود ندارد. مثلا اگر بخواهي مقدار دايره اي بودن شكلي را با تأكيد بگويي، بايد از كلمه بسيار دايره وار و امثال آن استفاده كني. اما در توركي هر صفتي را با لفظ خاصي مي توان تأكيد كرد:
يوس يووارلاق: بسيار دايره وار
ترتميز: بسيار تميز
زير دلي: صد در صد ديوانه
قاپ قارانليق: تاريكي محض
ايپ ايستي: خيلي گرم
دارما داغين: بسيار ريخت و پاش، خيلي بي نظم

18- بزرگ نمايي و يا كوچك نمايي:
براي بزرگ نمايي و يا كوچك نمايي فعل انجام شده در فارسي بايد از پسوند و پيشوندهاي بسيار متعددي استفاده كرد. در حاليكه اين امر در عربي و توركي از خود فعل درست مي شود. ( بحث پسوند و پيشوند به قدري در عربي كم استعمال مي شود كه حتي اگر از بيشتر عرب زبانان معناي كلمه پسوند و يا پيشوند را بپرسيد متوجه نمي شوند! چرا كه زبانشان احتياجي به اين مخلفات و حشويات ندارد. در حاليكه اين بحث نسبت به فارس زبانان از اهميت بالايي برخوردار است)
گؤزل جه: به شكل بسيار زيبايي
ياواش جا: خيلي آهسته
قالين جا: بصورت خيلي كلفت
برك جه: بطور بسيار محكم
قيزيل جا: بسيار سرخ ، سرخك
نكته مهم:
تمامي قواعد و مثالهاي ذكر شده در حال حاضر در توركي استعمال مي شود. و اگر بعضي از آنها در ايران به فراموشي سپرده شده و جاي آنرا كلمات فارسي گرفته است، اين نتيجه استعمار فرهنگي ديگر زبان هاست. چرا كه در ايران فرهنگستان و نظام خاصي براي يادگيري قواعد دستوري زبان اصلي ايرانيان (توركي) وجود ندارد. پس توركي به نفسه اشكالي ندارد و اشكال در مسلماني ماست كه مجال ذكر آنها نيست
منبع : زبان و ادبيات توركان خراسان - سالاريان

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات
پيوندها